نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نظریهای در معرفتشناسی دینی است که براساس آن، معرفت دینی بهعنوان یک معرفت بشری، همنوا با سایر معارف بشری و در اثر تحول آنها متحول و دچار قبض و بسط میگردد. اگرچه نظریهپرداز در تقریر نظریه خود مدعیات قابل نقد متعددی دارد، ما در این مقاله ارکان اصلی این نظریه را مورد تحلیل و نقد قرار دادهایم. در نهایت به نظر ما، شواهد و ادله نظریهپرداز برای اثبات بالجمله و کلی این نظریه ناتمام بوده و در عین حال نقش معرفتهای بروندینی در معرفتهای دینی و ترابط آنها با یکدیگر، فی الجمله و به صورت موجبه جزئیه قابل پذیرش است.