تأملی بر مرگ و معنابخشی آن به زندگی در حکمت صدرایی و اگزیستانسیالیسم الحادی
|
علی عسگرییزدی 1، محسن قمی ، محمد رازآبادی |
|
|
چکیده: (4077 مشاهده) |
اگزیستانسیالیسم الحادی با رویکردی این جهانی به تحلیل انسان پرداخته و با نفی متافیزیک، وجود روح انسانی را منتفی میداند؛ انسان دارای وجودی تصادفی و متناهی است و خود باید معنا بخش زندگی رو به مرگ خویش باشد. سرانجام این زندگی عبث و بیهوده، مرگی است که همهی تلاش بشر برای فرار از نابودی و نیل به جاودانگی را محکوم به یاس و ناامیدی میکند. اما در حکمت صدرایی انسان متشکل از جسم میرا و روح نامیرا است و شخصیت حقیقی انسان، روح جاودانهی اوست. روح با هدف تعالی و پس از طی مراحل کمال و بی نیازی از جسم مادی آن را رها کرده و به حیات ابدی خویش ادامه میدهد، تا مرگ سرآغازی باشد بر زندگی حقیقی، رهیدن از قفس تن و همچنین ارمغان آور امید و بیداری در انسان. در این مقاله بر آنیم تا با تبیین ماهیت مرگ، به بررسی و مقایسه نقش مرگ در معنابخشی به زندگی از نگاه این دو مکتب بپردازیم.
|
|
واژههای کلیدی: مرگ، هستی، جاودانگی، معنای زندگی، حکمت صدرایی، اگزیستانسیالیسم. |
|
متن کامل [PDF 227 kb]
(616 دریافت)
|
نوع مطالعه: پژوهشي |
موضوع مقاله:
کلام جدید دریافت: 1397/3/30 | پذیرش: 1397/10/26 | انتشار: 1397/10/26 | انتشار الکترونیک: 1397/10/26
|
|
|
|