این مقاله مروری بر روش و رویکرد کلیفورد گیرتز در باب دین و فرهنگ است. تحلیلی از رویکرد او در اینکه چگونه آیینها، مناسک و الگوهای مشخص، خود را همچون «متن» بر پژوهشگر عرضه میکنند و پژوهشگر بهجای رویارویی با واقعیتهای ایستا، بیجان و منفعل، در روندی پویا و بازسازیشونده مبتنی بر مشاهده و حضور، در میدان جای میگیرد. وی میکوشد بدین پرسشها پاسخ گوید. او در این زمینه از معنا و فرهنگ در چارچوب جامعهشناسی تطبیقی کسانی چون وبر و دورکیم بهره میگیرد و با بازخوانی آنها، رویکردی تفسیری را نسبت به شناخت دین و فرهنگ برمیگزیند. این پژوهش، روش و رویکردِ او را به دین و فرهنگ بررسی میکند و تحلیلش را درباره پرسشهای پیشگفته بازمیکاود.