یکی از مباحث مهم درباب معاد، مسئله بقای فردی است و ظواهر آموزههای ادیان الهی هم بر آن تأکید میکند؛ اما ابنرشدگرایان، انکار معاد فردی انسان را به ابنرشد، فیلسوف بزرگ اسلامی، نسبت دادهاند. برخی از سخنان ابنرشد، این نسبت را تأیید میکند؛ زیرا وی نفس انسانی را مجرد میداند، به معاد جسمانی باور ندارد و کثرت عددی را منحصر در مادیات میداند. نتیجه این سه مقدمه آن است که پس از مرگِ تن، نفسِ مجرد انسانی نمیتواند متکثر باشد؛ پس باید به وحدت نفس انسانی بعد از مرگ قائل باشیم. ابنرشد از آن جهت که یک مسلمان است، باید به کثرت عددی نفوس انسان در معاد اعتقاد داشته باشد. برای نفی این نسبت به وی میتوان راهحلهایی ارائه کرد؛ اول اینکه، آن قاعده را بر همان معنای ظاهریاش بپذیریم که کثرت عددی تنها در انواع مادی وجود دارد؛ ولی باز بپذیریم که او به کثرت عددی انسان در معاد ملتزم است؛ زیرا او به وجود نوعی بدن جسمانی ـ نه عین جسم دنیوی ـ پس از مرگ قائل است. دوم اینکه، برخی از سخنان ابنرشد حاکی از آن است که یا به این قاعده در همهجا ملتزم نیست یا مفهوم ماده را عام میگیرد و به مطلق قابلیت حمل میکند، نه ماده جسمانی؛ برای نمونه، وی کثرت عددی را در بین علل عالی، براساس شرافت رتبه میپذیرد.