یکی از مواضعی که رویکرد غیرشناختی فیلیپس آشکار میشود، دعا است. از نظر وی، دعا سخن گفتن با خدایی خارجی نیست؛ بلکه دعا به معنای آگاه شدن از وضع خود است. اصل دیگر دعا، مفهوم وابستگی است؛ بدین معنا که دیندار، همه شئون وجود خود ـ اعم از خیر و شر ـ را مدیون خدا دانسته، او را میستاید و توقع ندارد که خدا در وضع امر او دخالت کند، وگرنه دعای وی خرافی میشود. این تفسیر از دو جهت قابل بررسی است: یکی اشکالات مربوط به خداشناسی وی و دیگری کاستیهای تفسیر وی از دعا. برخی از مهمترین محورهای دسته دوم عبارتند از: 1. طبق این تفسیر، بیشتر دینداران خرافاتی هستند؛ 2. این تفسیر، تبیینگر رویکردهای پس از عصر روشنگری است و جامعیت تاریخی ندارد؛ 3. باید بین اعمال دینداران و نگرشهای متافیزیکی آنها تمایز قائل شد. دینداران رفتارهایی از خود بروز میدهند که مغایر با دیدگاههای متافیزیکی آنهاست و البته چنین مغایرتی، هیچ اشکالی ندارد؛ بنابراین بروز عدم انسجام گزارهای در دین، امری معمول است و نمیتوان دخالت الهی را صرفاً بدین جهت مردود شمرد.