در این نوشتار، رابطه میان ایمان و معرفت در دو مکتب کلامی امامیه و اشاعره بررسی میشود. رابطه میان ایمان و معرفت با عنوان یک «مسأله» ظاهراً برای اشعریها مطرح نبوده است؛ اما چون آنها ایمان را حالتی نفسانی و عطای خدا میدانند، شاید بتوان نتیجه گرفت آنان ایمان را مقدم بر معرفت میدانند. البته دیدگاه متقدمان و متأخران اشاعره و تفاوت منظر آنها لازمه بحث از نسبت ایمان و معرفت است. امامیه بر اینهمانی ایمان و معرفت تأکید دارند. برخی از آنها بر این یکسانی بهگونهای اصرار میورزند که تصدیق را مرادف شناخت و معرفت میشمارند و سبب کفر کافران را نه پیروی آنها از شیطان، بلکه عدم شناخت آنان از خدا و رسول میدانند. اگر معرفت، اصل ایمان و امری اکتسابی باشد ـ چنانکه برخی از امامیه چنین میاندیشند ـ پس ایمان، امری اکتسابی و مبتنی بر کوشش است.